ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

یک دانشجوی پزشکی، یک پزشک آینده :)

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۴۲ BB

بابام اومده میگه رکسانا؟؟؟؟ خوابی؟؟؟ زشته ها! نا سلامتی دانشجوی پزشکی هستی :|

ایا دانشجوهای پزشکی نمی خوابند؟ :دی

را سین
۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

خستم از دست روزگار، آسمون تو هم با من ببار
چشم من مونده خیره به راه، من شبم در حسرت ماه
عیش و شراب و مستی کار ما بود
عشق و خدا و هستی یار ما بود اما شد رنگ زمستون نو بهار ما
بزم مهر و جنون در دل به پا بود
سینه لبریز از شور از وفا بود اما غم آمد به قلبم ای خدا چرا
سوختم، سوختم من از غم، دل او پی یار دیگری بود که عمر رویای من به سر رسید
باختم، باختم من به او همه ی عمر دلدادگی رو که غربت به خانه ام شرر کشید

را سین
۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کافیست یک سیلی جانانه به خودت بزنی تا از خواب خرگوشیت بیدار شوی و چشم هایت را باز کنی و بیینی تو مانده ای و تو.  و دیگرانی که نیستند.

را سین
۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
مگر حرف دیگری هم مانده؟
را سین
۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

گاهی باید مُرد از به ظاهر مَرد هایی که مُردن را روزی هزار بار به یادت می اورند...

و گاهی مَرد هایی که مُردن را برایت روزی هزار بار تلخ میکنند را باید مُرد...

را سین
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همیشه که نباید بهترین بقیه باشم

گاهی باید بهترین خودم باشم :)

را سین
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دختر ها باید خیال پردازی کنند. باید یک حرف، یک کلمه، یک جمله، یک اموجی، یک لحظه و یک برهه را صدها بار در دلشان مجسم کنند، فضا را تغییر دهند، پایانش را عوض کنند. اصلا یک داستان جدید بسازند. یک داستانی که شخصیت اصلی پرنسسیست که از قضا خودشان هستند.

دختر ها بدون خیال پردازی دختر نیستند. بدون مرور کردن حرف های یک نفر و لبخند زدن، دیدن عکس های یک نفر و لبخند زدن، فکر به بودن یک نفر و لبخند زدن... دختر نیستند.

دخترها احساساتی هستند.

من یک دختر هستم :)

را سین
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

همه چیز با فاصله ها شروع شد. اصلا میدانید؟ همیشه همه چیز با فاصله ها شروع میشود، بعد فاصله ها کم میشوند و کم میشوند ... انقدر که فاصله ها نباشند، بعد تمام میشود. یعنی وقتی به خودت می ایی میبینی اصلا فاصله ها شاید حیاتی هستند. جاده ها رگ های بدن هستند، نباشند سلول سلول میمیری! اما فاصله ها ذره ذره روحت را میکشند! به هر حال میمیری. منظورم این است که ما به دنیا می اییم که راهی را برویم و بمیریم. حتی اینجا هم با فاصله ها شروع میشود، فاصله ی تولد تا مرگ !

بگذریم، همه چیز با فاصله ها شروع شد. که من غمگین باشم و تو غمگین. که من شاد شوم و تو شاد. که من اشک بریزم و تو ناراحت شوی. که من حرف بزنم و تو گوش کنی. که تو حرف بزنی و من گوش کنم. که ما شبیه شویم. که تو، من با کمی تغییر شوی و من، تو با کمی تغییر.

همه چیز با فاصله ها شروع شد، من برای ایینه موهایم را شانه میزدم و لباس های مورد علاقه ات را برای ایینه به تن میکردم، ایینه فاصله میسازد، فاصله های نزدیک را دور میکند، شروع میکند. ایینه خطرناک است. ایینه حرف هایم را به گوش تو میرساند...

همه چیز با فاصله ها شروع شد، من دراز کشیده بودم و تو با دست ستاره ها را نشان میدادی و من فاصله شان را نمیدیدم. فقط برق چشم هایشان وقتی به ما نگاه میکردند را میدیدم و تو... به فاصله ها اشاره میکردی... من اشتباه ستاره ها را میدیدم... .


رکسانا سین

را سین
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

این اهنگ مرتضی پاشایی رو عاشقشم...

را سین
۱۱ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

جمع می کنم و به هم میزنم و سکوت میکنم و فریاد میزنم و دور میکنم و نزدیک میشوم و...

چه کرده ای با من؟

را سین
۲۹ دی ۹۴ ، ۱۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر