ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

یک دانشجوی پزشکی، یک پزشک آینده :)

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۴۲ BB

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است


با توام، آی سهراب!

کار ما این شده است

گل سرخ دل مردم شکنیم!

و ندارد جایی فسون گل سرخ

در دل مردم ما

همه دانایی را دور زدند

صبح ها شادیشان خاموش است

کارها، مشغله ها می آید

عوض گرمی مهر

در میان خنکای صبحگاه

اخم میتاباند، شعله بر صفحه ی ذهن

هیجان گشت ز پرواز خسته!

نم باران هیچ است!

نم غصه دل مارا سوزاند...

آسمان جای زمین است و زمین جای خدا!

ریه از بوی خدا خالی خالیست دگر،

همگی بوی تعفن بدهند!

بار دانش امروز

شده کاغذ های رنگارنگ

و دل سنگی مردم، با محبت ناجور

مهربانی نایاب

همه از پول به بالا برسند!

ز محبت خارها گل نشود!

بشود تیغی و‌بر صورت دل

زخمی عمیق به جا بگذارد!

در به روی بشر امروز باید کوباند

آه را در دل خود حبس نمود!

کار ما این شده است

که سحر تا به غروب

پی نانی مثل سگ جان بکنیم!

و ندانیم ز باران، ز خدا

و ندانیم ز طبیعت، ز جوی

و نفهمیم که گل ها به ما میخندند

سبزی برگ درخت اثر لطف خداست!

بال بال حشره، مینماید هنر رسم خدا

برف از روی محبت

شادی از روی لطافت ز خداست!

و هنوز مردم

در پی هم هستند

بر سر تکه ای کاغذ

دل هم میشکنند...

غنچه ی سرخ وجود

بشکفت و بشکست...


رکسانا. سین

۹.۲۰ شب

را سین
۳۰ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر