ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

یک دانشجوی پزشکی، یک پزشک آینده :)

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۴۲ BB

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است


روز   به من همه از یمن وجود تو به سراغ رهم پرواز نموده

 که تو چون هدهد فرخنده لب پنجره ی عشق من اواز بخوانی

 و تو چون یوسف گمگشته ی شادیم بمانی

 و تو چون روح به جانم و تو چون راه صراطم 

و تو چون نور به سیاهی و تو چون روزبهی، روز   بهم را برسانی

را سین
۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۹:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

برای دوست، برای اوست....:)

برای عشق..

کز عالم فانی به درم کرد

و ره عالم عشقش به رهم کرد

و مرا عاشق خود کرد

:دی


باز از یاد تو شدم غافل و ای وای که جانم به تنم سست شود، لرزه بر اندام نهد، مرگ شود، ریشه به نابودی نهد، زجر شود، شعله به روحم بکشد،یاد شود، جان من ارام شود

هر بار که اغوش تو بر من به اشارتی شود باز، از هرچه که دانم بشوم رسته و ازاد، از هرچه که دانی بشوم بهتر و برتر، از هرچه که داند، بشوم فارغ و ازاد

هربار که نامم بشود همدم امواج صدایت به تنم لرزه بیفتد که چه عشقی به سرایم، بسرایم، بنمایم، که تو عشقی و دلم باز سراید...

هربار طنین حرف هایت به قرین چشم هایت به موازات نگاهت همه باهم بشوند سوی من و من چه کنم کز پس ان دین و دل و هوش ندارم که همه را تو گرفتی.

بر  اتش، بر ابم، بر خاکم، بر بادم، بر هر چیز که باشم، تن من درک ندارد، هر لحظه خیالم بر تو یاد دواند.


را سین
۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

باز از بوی تو نوشم، مست گردم! به چه مستی بتوان دین و دل از یاد برد این تن من کز نفست عشق دمی بر همه ی جان من ای جانا!

عشقت همه بر بودن من درین جهان مرگ کافیست که چون نور امیدی، و تو چون مهر وصفایی، تو چون پادشه و جام شرابی، تو چون روزنه ی عشق و وفایی، تو چون مدحی و مانند ثنایی، تو همان شور و نشاطی که شود مونس جانم ، شود صاحب قلبم و به ارامش افروز کند شعله ی جانم.

مرو ای خوب ترین بعد خدا، چون تو نباشی نباشد تن من، عشق که اید همه ی عقل برد از کف من، عشق که باشد همه اندوه برد از بر من، عشق که باشد همه مسرور کند جان و تن من!

و تو ای جانا، با تو‌من عهد ببندم، بگذارم قدحم گوشه ای چون جام شراب عشق را مست بگردم!

نگهت...مست کند...

  

را سین
۱۲ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر