ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

ندارد

دختری که دلش بال میخواهد

یک دانشجوی پزشکی، یک پزشک آینده :)

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۴۲ BB

111

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

نمیخواهم آفتاب اشک هایم را شاهد شود! خبرش را به گوش ابرها میرساند...

نمیدانم باران، خنده ی ابر بر گریه ی من است یا گریه ی ابر با من؟

دل از انسان ها بریده ام، شاید اینبار ابرها کمی همدرد تر باشند...


این خنده های تو مرا غمگین تر میکند، پشت این خنده ها هزاران تمسخر پنهان شده و پشت نگاه به سکوت نشسته ی من هزاران حرف!

از عمق نگاه من فریادم را میشنوی؟ انقدر بلند هست که نگاهت را بدزدی؟

بغض هایم پر میشوند و من هی انهارا خالی میکنم، اما انگار باران قصد تمام شدن ندارد!



+حوصله ی توضیح، درد و‌دل،هیچی ندارم!

+سر درد وحشتناکم از دیروز خوب نشده....شدیدترم شده!

۹۲/۰۸/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
را سین

نظرات  (۳)

+اگه حوصلشو نداری بزار اینو بعدا بخون!
باران شاید خنده ی ابر باشد...
همدرد؟...تو مگه با کسی حرفم میزنی که بخواد همدرد باشه یا نباشه؟
خنده خوب است...روشن است...تمسخر معنایش مکن...توهم سکوت نکن...حرف بزن شده با ابرها...حتی با آرزو...حرف بزن
من هم دلم یک باران حسابی میخواهد...
میدونی و میدونم(شاید) دلیلشو  و تو هم مسلما حاضر نیستی فکری به حالش بکنی؟!
پاسخ:
نه نمیزنم:دی
نه..
پس اول سعی کن با آدما حرف بزنی...اگه نتیجه نداشت بعد برو سراغ ابرو بارونو ...
به دلم موند یک بار هم که شده گوش کنی به من...
آنکه حرفش تو پذیری آنم آرزوست!
پاسخ:
آرزو؟:))
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ استــ...
پاسخ:
ینی واااقعا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی